English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5960 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fractional turn U چرخش کسری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
waltz three U سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
single action U یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
leakage U کسری
shortsage U کسری
fractional U کسری
aliquot U کسری
shortfalls U کسری
shortfall U کسری
shortcoming U کسری
fractionary U کسری
fraction line U خط کسری
fractional part U جز کسری
fraction U کسری از
fractions U کسری از
shortages U کسری
deficit U کسری
deficits U کسری
shortcomings U کسری
inadequate U کسری
leakages U کسری
shortage U کسری
leakage or breakage U کسری
deficiency U کسری ایراد
fractional rotation U گردش کسری
fractional size U اندازه کسری
fractionation method U روش کسری
fractional pitch U گام کسری
short U تک تیر کسری
short U کسری داشتن
lack U فقدان کسری
lacked U فقدان کسری
lacks U فقدان کسری
under U کسری دار
leakages U کمبود و کسری
leakage U کمبود و کسری
basic deficit U کسری کلی
basic deficit U کسری اساسی
budget deficit U کسری بودجه
fixed point part U جزء کسری
shortest U کسری داشتن
shortest U تک تیر کسری
shorter U کسری داشتن
shorter U تک تیر کسری
under- U کسری دار
deficiencies U کسری ایراد
trade deficit U کسری بازرگانی
mantissa U جزء کسری
trade deficit U کسری تجارت
trade gap U کسری تجارتی
two thousand odd U 0002 و کسری
trade balance deficit U کسری تراز تجاری
reds U کسری داشتن حساب
reddest U کسری داشتن حساب
redder U کسری داشتن حساب
root U توان کسری یک عدد
roots U توان کسری یک عدد
lag rate U میزان کسری پرسنل
red U کسری داشتن حساب
make up a deficit U تامین کردن کسری
make up a deficit U جبران کردن کسری
mantissa U بخش کسری عدد
lag rate U نسبت کسری نیروی انسانی
improper fraction U کسری که صورت ان بزرگتر از مخرج باشد
proportional parts U بخشهای کسری اقلام تصاعدی یک جدول
real number U عددی که با بخش کسری همراه است .
to invert a fraction U برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
leakages U مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
leakage U مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
point U که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
integer U گونه سریع تر BASIC که فقط از ریاضیات صحیح استفاده میکند و عدد کسری نمیپذیرد
integers U گونه سریع تر BASIC که فقط از ریاضیات صحیح استفاده میکند و عدد کسری نمیپذیرد
fractional reserve banking U روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
decimals U نقط های که نشان دهنده تقسیم بین تمام اعداد واحد و بخش کوچکتر کسری عددد دهدهی مثل ... است
decimal U نقط های که نشان دهنده تقسیم بین تمام اعداد واحد و بخش کوچکتر کسری عددد دهدهی مثل ... است
rotation U چرخش
revolutions U چرخش
whirled U چرخش
circulations U چرخش
whirlpool U چرخش اب
whirlpools U چرخش اب
twirl U چرخش
twirling U چرخش
twirled U چرخش
whirl U چرخش
spin U چرخش
whirls U چرخش
revolution U چرخش
circulation U چرخش
whirling U چرخش
spins U چرخش
twirls U چرخش
trolls U چرخش
wheeling U چرخش
wrenches U چرخش
wrench U چرخش
wheels U چرخش
turn U چرخش
turns U چرخش
rotational U چرخش
volte-face U چرخش
volte face U چرخش
gyrations U چرخش
gyration U چرخش
wheel U چرخش
head rolling U سر چرخش
troll U چرخش
swirls U چرخش
swirling U چرخش
swirled U چرخش
swirl U چرخش
wrenched U چرخش
levorotation U چرخش به چپ
point U نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
specific rotation U چرخش ویژه
stuff U چرخش توپ
stuffed U چرخش توپ
stuffs U چرخش توپ
quartimax rotation U چرخش کوارتیماکس
proper rotation U چرخش متعارف
pivot ship U ناو چرخش
pivot point U مرکز چرخش
rotation U چرخش دوران
pick and roll U ایجاد سد و چرخش
orthogonal rotation U چرخش عمودی
radius of giration U شعاع چرخش
rotatable U چرخش پذیر
rotational post U شغل در چرخش
twists U چرخش بدن
universal U با چرخش ازاد
sidespin U چرخش توپ
spins U چرخش به سرعت
spins U چرخش توپ
sidespin U چرخش انحرافی
sidespin U چرخش بیک سو
rotational speed U سرعت چرخش
spin U چرخش به سرعت
spin U چرخش توپ
speed of rotation U چرخش بر دقیقه
optical rotation U چرخش نوری
oblique rotation U چرخش مایل
wrest U چرخش پیچش
wrested U چرخش پیچش
wresting U چرخش پیچش
wrests U چرخش پیچش
forward dive U شیرجه رو به اب با چرخش
body english U چرخش بی اختیار
disrotatory motion U چرخش ناهمسو
cyclostat U دستگاه چرخش
conrotatory motion U چرخش همسو
concentricity U دقت چرخش
axis of rotation U محور چرخش
upturn U چرخش ببالا
molecular rotation U چرخش مولکولی
magnetic ritation U چرخش مغناطیسی
kick turn U نیم چرخش
improper rotation U چرخش نامتعارف
high spin U چرخش زیاد
radius of gyration U شعاع چرخش
gyoradius U شعاع چرخش
angle of rotation U زاویه چرخش
free rotation U چرخش ازاد
compass swing U چرخش خط محوری
twisting U چرخش بدن
rev U چرخش بر دقیقه
number of revolutions U چرخش بر دقیقه
rotational speed U چرخش بر دقیقه
turnabouts U چرخش به یک طرف
vertical scrolling U چرخش عمودی
varimax rotation U چرخش واریماکس
upward rotation U چرخش رو به بالا
turnabout U چرخش به یک طرف
tumble U چرخش اشفتگی
tumbled U چرخش اشفتگی
revolutions per minute U چرخش بر دقیقه
revs per minute U چرخش بر دقیقه
revolutions U چرخش دوران
rpm U چرخش بر دقیقه
turn off U محل چرخش
tumbles U چرخش اشفتگی
revolution U چرخش دوران
upright spin U چرخش ایستاده
chases U پایه چرخش
helicopter U چرخش در هوا
rotation U مقدار چرخش یک شی
chasing U پایه چرخش
turn-offs U محل چرخش
turning points U نقطه چرخش
topspin U چرخش توپ
turn-off U محل چرخش
williamson turn U چرخش ویلیامسون
twist U چرخش بدن
chase U پایه چرخش
rolled U چرخش گردش
trepan U چرخش انحراف
helicopters U چرخش در هوا
pivoting U قابل چرخش
chased U پایه چرخش
turning point U نقطه چرخش
rolls U چرخش گردش
roll U چرخش گردش
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com